بومی سازی پیشرفت علمی ایران گرفتار تفسیرهای معرفتی
بومی سازی پیشرفت علمی ایران گرفتار تفسیرهای معرفتی
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4
دبیرخانه شورای اسلامی شدن دانشگاه ها و مراکز آموزشی
بومی سازی پیشرفت علمی ایران گرفتار تفسیرهای معرفتی
چهارچوب نظری
مولکی میگوید آن هنگام که جامعهشناسان دیدگاه معیار علم را مفروض میگیرند به تصویر خاصی از ساخت هنجاری جامعه اهل تحقیق علمی گرایش پیدا میکند (مولکی 1384، 117)
مولکی نه تنها علم تجربی را ماوراء چهارچوب تحلیلی و دور از دسترس ابزارهای مفهومی جامعهشناسی معرفت نمیداند بلکه همه حوزههای معرفت را به دست چاقوی جامعهشناسی و پردهدریهای ویرانگر و نقادیهای افشاگرانه آن میسپرد. دیگر علم تجربی دردانه نیست که در محافظت پاسداران، بیطرفی علمی و عاطفی و بری از هرگونه غرضورزی و نفعجویی عالمانه در روندی قدسی خرامان، خرامان، راه خویش را به سوی مقصد علمی طی میکند و سرانجام نیز به جایی میرسد که میتواند روشنیبخش همه چیز و همه کس گردد به قول کانت همه چیز با آن درست و با غیر آن غلط بود (کچوئیان، 1384، 9) یکی از مشغلههای اساسی جامعهشناسان معرفت این بوده است که نشان دهند چگونه مجموعههای تخصصی اندیشه و معرفت، نظیر نظامهای زیباییشناختی، اخلاقی و فلسفی، عقاید مذهبی و اصول سیاسی از زمینههای فرهنگی و اجتماعیای که در آن پرورده میشوند، متأثر میگردند. مفروضه راهنمایی که مبنای این نوع از تحلیل است به روشنی توسط مانهایم بیان شده است. این مفروضه میگوید که جامعه شناسی معرفت طرق مختلفی را بررسی میکند که موضوعات شناسایی (objects) مطابق با تفاوتهای موجود در اوضاع اجتماعی، خود را به عامل شناسایی (subject) عرضه میکنند.
جامعه شناسان معرفت از تأثیرپذیری اوضاع اجتماعی بر ریاضی و علم تجربی غافل بودهاند، علم تجربی بدان علت که واجد وضع معرفتشناختی خاصی است، مورد جامعهشناختی خاصی نیز محسوب میشود. چون این نوع استدلال عموماً پذیرفته شده است، جامعه شناسان، تحلیل دقیق دانش علمی را به فیلسوفان علم و مورخین اندیشهها واگذاردهاند.
بعد از سالها که به نظر میرسید این مسئله به طور قطعی حل شده است که معرفت علمی از تحلیل جامعهشناختی مستثنی است و دانشمندان باید در کوششهایشان در زمینه جمع آوری و تفسیر شواهد عینی در مورد جهان مادی مستقل، غیرمتعهد، غیرشخصی، منتقد از خود و دارای ذهنی باز باشند. فرض این است که از این هنجارها به میزان قابل ملاحظهای تبعیت میشود؛ و نهادی شدن این هنجارها دلیل تراکم سریع دانش معتبری قلمداد میشود که دستاورد منحصر به فرد جامعه علمی جدید بوده است. دیدگاه فلسفی معیار علم طرفدار این مفروضه است که هرگاه برخی منابع اصلی تحریف از میان برداشته شوند تشخیص نظمهای تجربی جهان خارجی از طریق مشاهده نظامدار، نسبتاً ساده است بر همین اساس اکثر اصول هنجاری توسط جامعهشناسان مطرح شده است.
اما در برابر نظریهپردازان معیار فلسفه جدیدتر علم با تأکید بر اینکه تأسیس معرفت علمی فرایندی خلاق است که در آن معیارهای قبلی مکرراً تبدیل میشوند و معانی جدید آفریده میگردند این فرض را قابل تردید میکند (مولکی 1384، 121)
در نظریهپردازی تفسیر فرهنگی از علم؛ مطالعه میتروف از متخصصان کره ماه، یک مثال عملیاتی است. میتروف میگوید: هنجار بیطرفی عاطفی با هنجار وفاداری عاطفی معارض میشود. از این رو بسیاری از دانشمندان مورد مطالعه او میگفتند که تعهد قوی و حتی "غیر قابل توجیه" به مجموعهای از اندیشهها، ضروری علم است، زیرا بدون آن محققین قادر نخواهند بود طرحهای پر زحمت و طولانی را به ثمر رسانند یا قادر به مقاومت و ایستادگی در برابر یأس و ناامیدیهایی که به طور اجتناب ناپذیر در جریان کشف دنیای تجربی سرکش خودنمایی میکند، نخواهند بود. به طور مشابه، ظاهر امر بدین صورت است که هنجار خاصگرایی با هنجار عامگرایی متوازن میشود. دانشمندان به کرّات داوری در مورد ادعاهای معرفتی را بر پایه معیارهای شخصی، کاملاً قابل پذیرش تلقی میکنند. دانشمندان به جای اینکه تمامی گزارشهای تحقیقی را در حوزههای مورد بحث، موضوع مداقه غیرشخصی قرار دهند به طور منظم با گزینش و انتخاب از نوشتههای موجود، از آن همکارانی مطلب بر میگزینند که کارشان را، به این یا آن دلیل، معتبر تلقی میکنند. به بیان دیگر دانشمندان این را شایسته میدانند که گویندگان و نه ادعاهای معرفتی را مورد قضاوت قرار دهند. در اینجا نیز ضدهنجار میتواند واجد کارکرد باشد، به این دلیل که موجب صرفهجویی در تلاش و وقت محققین میشود، شتاب پیشرفت تحقیق را افزایش میدهد، و در همان حال تضمین میکند که وزن بیشتری در کل به قضاوت آن دانشمندانی داده شود که توسط همکارانشان "تواناتر" یا "مجربتر" تشخیص داده میشوند.
بگذارید مثالی دیگر بیاورم. میتروف شواهدی ارائه میکند که نشان دهد آرمان مالکیت عمومی معرفت در کفه مقابلش هنجاری به نفع رازداری دارد. او همچنین مطرح میکند که رازداری نه تنها مانع پیشرفت علم نمیشود، بلکه بالاتر از این عملاً به طرق گوناگونی به این منظور کمک میکند. در اولین وهله، محققین با مخفی نگاه داشتن نتایج کارشان قادر میگردند از مباحثات تشنج آفرین پیش از موعد اجتناب کنند. ثانیاً کوشش دیگران برای سرقت یا تصرف کار یک دانشمند این کارکرد را دارد که اهمیت آن کار را تأیید کند، و از این طریق دانشمند را به ادامه تلاشهایش برمیانگیزاند. ثالثاً دانشمند با حفظ یافتههایش از دیگران میتواند اعتبار نتیجه کارش را تضمین کند بدون اینکه فضل تقدماش را به مخاطره اندازد و از این طریق اشتیاقاش را برای تحقیقات بعدی کاهش دهد. مباحثات تکمیلی متنوع از این نوع در تأیید هر "هنجاری" در دسترس دانشمندان تجربی و نیز در دسترس تحلیل جامعهشناختی است. (مولکی 1384، 124-123)
میتروف پیشنهاد میکند که ما هنجارهای نهادی علم را نه فقط از طرز تلقیهای آرمانی دانشمندان بزرگ اخذ کنیم بلکه آنها هم همچنین بایستی از رفتارهای مغشوش و طرز تلقیهای پیچیدهای که در کل جامعه علمی وسیعاً یافت میشود اخذ گردند (همان 126).
بومی سازی پیشرفت علمی در ایران
در ایران، استقلال یکی از سه رکن اصلی انقلاب اسلامی سال 57 است و با ایجاد جمهوری اسلامی، استقلال و آزادی دیگر تنها رکن اساسی نیست بلکه دو تنه جمهوری اسلامی قلمداد شد.
اما آنچه باعث هنجار مغشوش کنشگران سیاسی در ایران به دلایل عدیده از جمله فشارهای سیاسی خارجی از جمله دفاع 8 ساله گردید، تأکید بر استقلال به نفع همه چیز دیگر از جمله آزادی بود. این تأکید کار را بدانجا میرساند که با فشار کنشگران سیاسی، حوزه علم مجبور به انقلاب فرهنگی در قالب حذف انحرافات و بیرون ریختن زائدههای غرب گردید تا بتواند همه چیز را از نو شروع کند. در انقلاب فرهنگی علوم فنی و تجربی بر پایه همان سنت قدیم، قدسی تلقی شد و پاسداران پاکسازی علمی، اشارتی کردند که نباید به آرایش آن زیاده دستی زد و کمی گردگیری از چهره آن و تغییر ظاهری اسم و رسم از در و دیوار کافی است اما درباره علوم انسانی، باید خانه از پای بست ویران گردد و علم ناب جایگزین شود، البته آنچه بر علوم انسانی گذشت بماند!
تأکید بر استقلال در حوزه علوم انسانی کار را سخت کرد همه چیز باید از نوع شروع میشد و این بازی استقلال تاکنون ادامه دارد. و هر روز تیمی زیرگروه تیم استقلال تشکیل میشود تا شاید علوم انسانی بومی شود و در حال حاضر کار به جایی رسیده است زیرگروههای تیم استقلال میخواهد همه علوم اعم از فنی، تجربی و انسانی را بومی نماید. از دل تأثیرات اجتماعی و فرهنگی هر روز اتفاقاتی تازه رخ میدهد یک روزه باید همه امکانات فنی و علمی به مدد کار جنگ بیاید و همه چیز یاریرسان جنگ شود و پس از جنگ نیز علم باید به مدد بازسازی و پس از آن به مدد خودکفایی بیاید. جنگ، بازسازی و خودکفایی هرکدام تفسیر اجتماعی و فرهنگی خود را با قرائتهای گوناگون داشته است.
در جنگ همانطور که مولکی به نظریه ذرهای و موجی نور اشاره دارد باید به شیوه مبارزه با رادارهای دشمن از طریق انعکاسهای نوری و ایجاد اختلالات فلزهای آلومینیومی و شیوههای دیگر اشاره کنیم.
در بازسازی دعوا بر سر سرمایهگذاری خارجی یا اتکاء به نیروی داخلی در گرفت. و در بعد از بازسازی، جنگ اثرات اجتماعی و فرهنگی گسترش خودروسازی و عدم فروش محصولات پتروشیمی، بر حوزه گسترش کیفی و کمی علم تأثیر گذاشت. و پس از آن در حوزه علم از تفکرات جزیرهای کردن علوم فنی و پیشرفت در بعضی از تکنولوژیهای خاص مورد توجه قرار گرفت؛ این بازی هنوز هم ادامه دارد و حوزه علم مغشوش از حوزه کنشگران سیاسی و سرگشتگی و حیرانی کنشگرانی دانشگاهی، راهی نامشخص را میپیماید.
فرضیههای بومیسازی پیشرفت
- بومیسازی پیشرفت علم ایران از دکترین و نظریه خاصی برخوردار نمیباشد.
- بومیسازی پیشرفت علمی ایران متأثر از عاملیت سیاسی است.
- بومیسازی پیشرفت علمی ایران علاوه بر تأثر از عاملیت سیاسی از ساختار معیوب علمی نیز رنج میبرد.
توماس کوهن میگوید درباره عقلانیت عمل بسیار اغراق شده است آثار جدید دیگری در حوزه انسان شناسی اجتماعی نشان میدهند که نوعی تمایل مخالف در برابر دست کم گرفتن عقلانیت نظامهای اعتقادی سنتی وجود داشته است (گلوور و دیگران 1388، 114)
علیرغم روشهای ظاهراً دقیق آزمون عقلانی علم، معرفت علمی درست را به اعتبار عقلانیت برترش از چیزهای نظیر باورهای اخلاقی، سیاسی و جهانبینیهای سنتی و مذهبی، نمیتوان به روشنی جدا کرد (همان 115).
در تبیین این فرضیات استفاده از برنامه قوی بارنز و بلور و مکتب ادینبرا، (همان 117) ثمربخش است مدافعان برنامههای قوی انواع مختلف اثرات اجتماعی از جمله منافع سیاسی، اقتصادی و حرفهای را در شمار مهمترین عواملی در نظر میگیرند که در نحوه انتخاب باورهای مردم مؤثرند لکن این علائق و منافع از تبیینهای خود و مردم در این زمینه که چرا به این باورها معتقدند کمتر مورد توجه قرار میگیرند.
بومی سازی پیشرفت در ایران در هر سه فرضیه با مشکل علائق و منابع و عدم شناسایی تأثیرات اجتماعی و فرهنگی بر آن مواجه است.
عاملیت سیاسی افقهای گسترده پیشرفت در چشمانداز 1404 را در نظر گرفته است که به نظر میرسد این نگاه هدفگذاری خوب بدون در نظر گرفتن تواناییهایی اقتصادی اجتماعی و فرهنگی است.
ساختار بومیسازی پیشرفت علمی ایران با اغماض تنها یک مرکز مطالعاتی تازه پا است و در نهایت باید گفت مهمترین مسئله بومیسازی پیشرفت مشکل نداشتن نظریه است.
دکترین پیشرفت ایران مشخص نیست نظریه پیشرفت ایران متأثر از عاملیت سیاسی است. بسترهای اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی ایران با پیشرفت، همساز نیستند. تولید در ایران مچاله بیکاری و تورم است. دانشگاهها در ایران بدون هیچ برنامه علمی پیشرفت به روزمرگی و تزاید کمیت گرفتار شدهاند.
فرهنگ علمی در ایران مغشوش است نخبگان ایرانی بیانگیزهاند، احترام به عالم رخت بر بسته است. عوامل فرهنگی هیچکدام به نفع پیشرفت عمل نمیکنند قطبهایی رقابتی عالمانه شکل نگرفته است. دانشگاه طفیلی و غیرمستقل است رابطه دانشگاه با بستر اجتماعی شکل نگرفته است و دانشگاه خدمت مؤثری برای تولید علمی و رشد اجتماعی و فرهنگی به عهده ندارد.
انتخاب فرضیه مؤثر
مهمترین فرضیه بومیسازی پیشرفت علمی ایران، برخورداری حوزه علم از یک دکترین و داشتن نظریههای پیشرفت بر پایه زمینههای اجتماعی و فرهنگی است که ایران در این باره با مشکل مواجه است. آیا تاکنون به این موضوع فکر کردهایم، چرا ایران باید در سال 1404 سرآمد علمی منطقه باشد. ایران برای رسیدن به سرآمد علمی به چه فرایندهایی نیازمند است. سرآمدی علمی در منطقه به چه کار مردم و جامعه علمی کشور میخورد دهها سؤال در این باره وجود دارد که به علت نداشتن نظریه پیشرفت ایران و نداشتن دکترین مشخص بیجواب مانده است.
برای تبیین این موضوع مثال جان دین در برنامه قومی درباره دو گروه رقیب باغ گیاه شناسی مثال خوبی است. در این باغ دو گروه در انواع متفاوتی از نهادها، موزهها و گلخانهها از یک طرف و آزمایشگاههای تحقیقاتی از طرف دیگر کار میکردند آنها مهارتهای متفاوتی را فرا گرفته بودند هر دو گروه که روشهای متفاوتی را فرا گرفته بودند یکدیگر قبول نداشتند و دو روش متضاد دنبال میکردند و نتایج منافع شغلی خود را که بر این رقابت حرفهای مترتب بود تشخیص نمیدادند (گلوور و دیگران 1388، 118).
حکایت پیشرفت بومی ایران نیز حکایت باغ گیاهشناسی مورد مطالعه جان وین است الگوی اسلامی ایران پیشرفت بر پایه سنت بومی شدن شکل گرفته ولی از دانشمندانی بهره میبرد که به الگوی بومی هیچ باوری ندارند و طبیعی است از دل آن با تضادی بدین بزرگی، سرانجام چیزی بیرون نخواهد آمد.
نقد نظریه
مولکی و گلوور هر دو با تأکید بر اثر جامعه بر معرفت علمی و علم با این اشکال اساسی مواجه هستند که تأکید بیش از اندازه بر تأثیرات جامعه شناختی و فرهنگی بر معرفت علمی و علم آنها را از شناخت طبیعت علم و اثرات عینی و تکنیکی علم دور میکند. در تمامی مثالهایی که مولکی میزند از تحولات نور ذرهای تا نور موجی، تحولات فیزیک کوانتومی تا گزارش متخصصین ماه. همگی اگر تعمیم یافتگی نظریههای پایدار را ندارند، اما به قول کارل پوپر کشفیات علمی این توانایی را داشتهاند که توده خاکی در نقطهای خاص این توانایی را داشته که ساختمان را حداقل برای مدتی بر آن بنا کنیم.
دریافتهای تجربی، واحدهای عینی هستند، واقعیتی آنچنان ملموس که در مواجه با آن همه نظریههای جامعهشناختی ما را با توقف مواجه میکند. به عبارت دیگر معرفت علمی و علم آنچنان سیال نیست که هیچ چیزی بر آن بنا نشود. تکنولوژی و پیشرفت میتوانستهاند مسیرهای دیگری را طی کنند اما آنها واقعیتهای طبیعی و جامعه هستند.
تأکید بر برنامه قوی و تفسیرهای فرهنگی تا آنجا که دقایق و زوایای این واقعیتها را بر ما مشخص مینمایند و جلوی انحرافات مشاهدات و حواس را میگیرند کارگشا میباشند اما اگر تفسیرهای فرهنگی و تأثیرات جامعهشناختی این گمان را دارند که به سیالیت تمام معرفت علمی و یا علم رسیدهاند گمان رسایی نیست و اگر نیز به این نتیجه رسیدهاند که میتوانند با تمسک به جامعه شناسی معرفت تمامی انحرافات مسیرهای رشد و نزول علمی را کشف کنند نیز به خاکی افتادهاند. جامعهشناسی معرفت و جامعهشناسی علم ما را در تعیین معرفت علمی کمک میکند اما قائل شدن به برنامه قوی توهم این موضوع را پیش میکشد که هیچ معیاری برای رسیدن به علم و تعین علمی نمیباشد از دیگر سو جامعهشناسی علم، ما را با زوایای اثرات تکنولوژی بر جامعهشناسی فرهنگی و تغییرات فرهنگی آشنا میگرداند که این موضوع نیز نه در تفسیر گرایی معرفت علمی مولکی مورد توجه واقع شده است و نه در نسبی باوری فرهنگی که پاسکال آن را توضیح میدهد. در نسبی باوری فرهنگی به این عقیده توجه نشده است که خود کوههای پیرنه حقیقتاند، اگرچه بر دو طرف کوههای پیرنه نیز دو فرهنگ یا دو نگرش نشسته باشند و اگر آنانکه بر کوههای پیرنه مستقرند آنچه را که در یک طرف کوه حقیقت میدانند در آن طرف کوه خطا بشمرند باز هم کوههای پیرنه ایستادهاند.
منابع:
1- گلوور، دیوید و دیگران (1388)، جامعهشناسی معرفت و علم، شاپور بهیان و دیگران، قم، مهر
2- مولکی، مایکل (1384)، علم و جامعهشناسی معرفت، حسین کچوئیان، تهران، نی
3- مذاکرات جلسات بومی کردن علم در شورای اسلامی شدن دانشگاهها